برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با wheel + تلفظ صوتی
ترجمه و جمله با wheel
(اسم) چرخ – فرمان خودرو (مثال سوم و چهارم)
the wheel of a bicycle
چرخ یک دوچرخه
the rear wheels of the car
چرخ های عقب این خودرو
او پشت فرمان خوابش برد. (هنگام رانندگی)
Shall I take the wheel?
آیا می توانم رانندگی کنم؟
(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) همچنین به معنی پروسه کاری یک شرکت یا روند اداره یک سازمان یا یک بخش است (دو مثال اول) – wheels یا set of wheels همچنین به معنی خودرو است - reinvent the wheel تلف کردن وقت خود با انجام دادن کاری که کسی قبلا آن را انجام داده است (مثال سوم)
It was Rob's idea. I merely set the wheels in motion.
این ایده راب بود. من فقط آن را به کار انداختم. (یا شروع کردم - set the wheels in motion شروع کردن روند کاری)
The taxes people paid this year greased/oiled the wheels of the economy.
مالیاتی که امسال مردم پرداخت کردند، چرخ اقتصاد را گریس مالی کرد. (grease/oil the wheels of the economy اوضاع اقتصادی را بهبود بخشید.)
Without mentors we have to reinvent the wheel each new generation.
بدون مربیان، ما باید برای هر نسل این کار را از نو انجام دهیم.
(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) spin your wheels پیشرفت نکردن، در جا زدن (مثال اول) - wheels come/fall off ناگهان شکستن یا شکست خوردن - wheels within wheels یک موقعیت خیلی پیچیده و در هم بر هم
He's not getting anywhere. He's just spinning his wheels.
او به جایی نمیرسد. او فقط در جا می زند.
wheel
فعل
wheels; wheeled; wheeling
(فعل) چرخ خوردن، چیزی را که چرخ دارد را حرکت دادن – برگشتن (مثال دوم) – چرخ زدن پرنده
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: