برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با stiff + تلفظ صوتی
ترجمه و جمله با stiff
(صفت) سفت، سیخ (دو مثال اول) – (در مورد ماهیچه های بدن) کوفته یا گرفته یا آسیب دیده به طوری که حرکت دادن آن سخت باشد (مثال سوم) – سفت برای هم زدن یا ریختن (مثال آخر)
stiff hairs
موهای سیخ
She had stiff leather shoes on.
او کفش چرمی سفتی به پا داشت. (هنگام راه رفتن از ناحیه پنجه خم نمیشد)
Sara woke with a stiff neck.
سارا با گردن گرفته از خواب بیدار شد. (بد خوابیده است و گردنش دچار کوفتگی شده)
stiff butter
کره سفت
(صفت – ادامه بررسی معنی واژه) سختگیرانه، دشوار (مثال اول) – غیر دوستانه، نامطبوع یا خیلی رسمی (مثال دوم) – خیلی گران (مثال آخر)
a stiff test
یک امتحان سختگیرانه
Their welcome were stiff and formal.
خوشامد گویی آنها غیر دوستانه و رسمی بود.
هزینه گزافی را پرداخت کردن
(صفت – ادامه بررسی معنی واژه) قوی و نیرومند (مثال اول) – با الکل بسیار زیاد (مثال دوم) - stiff upper lip یک نگرش متین و معین حتی در شرایط دشوار – stiffly (قید) الف: به صورت خیلی رسمی یا غیر دوستانه (مثال سوم) ب: به صورت سختگیرانه – stiffness (اسم) سفتی، سختی
stiff
قید
stiff
اسم
stiffs
(اسم) جسد – یک فرد که به طریقی که توصیف می شود (مثال اول و دوم) – یک فرد معمولی یا کودن
stiff
فعل
stiffs; stiffed; stiffing
(فعل) ندادم مقدار پولی که باید به کسی پرداخت کنید، خساست کردن
He stiffed the cab driver.
او پول کافی به راننده تاکسی نداد.
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: