برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با salt + تلفظ صوتی
ترجمه و جمله با salt
(اسم) نمک (مثال اول) – یک ماده شیمیایی (هر ماده شیمیایی) که از واکنش اسید (acid) و باز (base)، شکل می گیرد (مثل خود نمک که از واکنش سدیم (باز) با کلر (اسید) حاصل می شود) - rub salt in/into someone's wounds نمک به زخم کسی پاشیدن (مثال دوم) - take (something) with a grain/pinch of salt باور نکردن چیزی به طور کامل، مردد بودن - the salt of the earth یک فرد یا یک گروه خیلی خوب و صادق - worth your salt کار خود را به خوبی انجام دادن یا شایسته تقدیر بودن (مثال سوم)
Add a pinch of salt.
کمی نمک اضافه کنید.
After losing the championship match, it really rubbed salt in John's wound for his girlfriend to break up with him the next day.
بعد از شکست در مسابقه قهرمانی، جدا شدن دوست دخترش در روز بعد از شکست، واقعاً نمک به زخم او پاشید.
Any player worth his salt would love to play for his country.
هر نوازنده شایسته ای دوست دارد که برای کشورش بنوازد.
salt
فعل
salts; salted; salting
(فعل) نمک زدن، نمک اضافه کردن (مثال اول) – نمک پاشی کردن خیابان یا سقف و غیره برای جلوگیری از یخ زدگی – نمک اندود کردن چیزی برای محافظت از آن (مثال دوم) - salt away الف: ذخیره کردن چیزی برای آینده به صورت مخفیانه و موزیانه (مثال آخر) ب: پیروزی خود را در یک رقابت قطعی کردن
She salted her tomatoes.
او به گوجه هایش نمک زد.
salted fish
ماهی نمک اندود شده (ماهی شور)
He salted away a fortune over the years and no one ever knew!
او سالها ثروت خود را در جایی ذخیره کرد و کسی هرگز نفهمید!
(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) salt with مطلب خاصی را در جای جای یک کتاب یا یک سخنرانی و غیره قرار دادن
salt
صفت
(صفت) نمکی، شامل نمک، شور – نمک اندود
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: