koobdar.ir

مجله اینترنتی کوبدار

صفحه اصلی
عناوین
sdds
جستجو در سایت
صفحه اصلی زبان انگلیسی دیکشنری کوبدار کامپیوتر و برنامه نویسی برق و الکترونیک
ورود/ثبت نام تماس با ما جستجو در سایت
معنی کوبدار چیست؟
ورود به حساب کاربری ارتباط با ما

مجله اینترنتی کوبدار برگ درخت کوبدار

koobdar.ir
مجموعه ها و بسته های آموزشی ارائه شده در وب سایت کوبدار

معنی allow به فارسی | دیکشنری آموزش زبان انگلیسی کوبدار

مجموعه های آموزش زبان انگلیسی کوبدار:

1: آموزش 504 واژه ضروری زبان انگلیسی 2: آموزش لغات پرکاربرد جهت شرکت در آزمون های زبان انگلیسی

allow

فعل

US /əˈlaʊ/

allows; allowed; allowing

(فعل) اجازه دادن (سه مثال اول) – این امکان را فراهم کردن (مثال چهارم) – پذیرفتن، اعتراف کردن (دو مثال آخر)

I don’t allow cats in my house.

من گربه ها را به خانه خودم راه نمیدهم.

This research must be allowed to continue.

باید به این تحقیق اجازه ادامه یافتن داده شود.

to allow a door to remain open

یک در را باز نگه داشتن

A 24-hour ceasefire allowed the two armies to reach an agreement.

یک آتش بس 24 ساعته به دو ارتش این امکان را داد که به یک توافق برسند.

The judge allowed my claim.

قاضی ادعای مرا وارد دانست.

I allow that there may have been a mistake.

میپذیرم که ممکن است اشتباهی رخ داده باشد.

(فعل – ادامه بررسی واژه) allow for الف: پیشاپیش چیزی را برنامه ریزی کردن یا در نظر گرفتن (مثال اول) ب: مقدار مناسبی از چیزی را داشتن (مثال دوم) - allow of چیزی را ممکن کردن (مثال آخر)

I didn't allow for traffic this morning, I'm going to be late.

من ترافیک امروز صبح را در نظر نگرفتن و دیر خواهم رسید.

I didn't allow for so many guests.

من غذای کافی برای این همه میهمان تدارک ندیدم.

The facts allow of only one explanation.

این حقایق فقط یک توضیح را ممکن میکند.