برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با report
ترجمه و جمله با report
(اسم) گزارش – صدای بلند یک انفجار یا شلیک (مثال آخر)
report
فعل
reports; reported; reporting
(فعل) گزارش کردن، خبر دادن – لو دادن، ریپورت کردن (مثال سوم) – به جای رفتن و به کسی اعلام حضور کردن (مثال آخر)
We called the police to report the robbery.
ما با پلیس تماس گرفتیم تا آن دزدی را گزارش کنیم.
to report on his progress
تا پیشرفت خود را گزارش کند
They threatened to report him to the police.
او تهدید که او را به پلیس لو می دهد.
He was asked to report for work at 8:00 a.m.
از او خواسته شد که ساعت 9 صبح سر کار باشد.
(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) report back بازگشتن به جایی با این هدف که اطلاعاتی که پیدا کرده است را ارائه دهد - report sick به کارفرمای خود بگویید که به دلیل بیماری نمی توانید سر کار حاضر شوید (مثال دوم)
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: