برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با style + تلفظ صوتی
ترجمه و جمله با style
(اسم) راه یا روش خاصی برای انجام کاری یا ساخت چیزی یا اجرا و ارائه چیزی (روش، استایل، سبک - مثال اول و دوم) – شکل یا فرم یا طرح خاصی از چیزی (مثال سوم) – سبک زندگی (lifestyle در این معنی کاربرد بیشتری نسبت به style دارد) – ویژگی که چیزی را جذاب یا مد و غیره می کند (مثال چهارم و پنجم)
The book is written in the style of a 19th-century novel.
این کتاب به سبک رمان های قرن 19 نوشته شده است.
You're a good photographer. I like your style.
تو عکاس خوبی هستی. من از سبک تو خوشم می آید.
یک استایل جدید لباس زنانه
این تیم با تر و تمیز بازی کرد.
She's a woman of style.
او زن خوشتیپی است.
(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) سبک نگارش یا سبک حرف زدن خاص (مثال اول) - cramp somebody’s style کسی را به طریقی محدود کردن (cramp در این کاربرد به معنی آزادی ابراز احساسات یا آزادی در رفتار کردن را از کسی دریغ کردن، است - مثال دوم) - in style کاری را به روشی غیر معمول و خاصی انجام دادن که تحسین بقیه را برانگیزد یا اراده قوی شما را نشان دهد یا کاری که با صرف هزینه زیادی همراه باشد (مثال سوم) - out of style ناشناخته، از مد افتاده
It's not considered good style to start a sentence with but.
شروع کردن یک جمله با (اما) سبک خوبی در نظر گرفته نمیشود.
It really cramps my style when Mom hovers around me while I'm making dinner.
اینکه وقتی در حال درست کردن شام هستم، مامان بالا سر من چرخ می زند، واقعاً مرا محدود می کند. (آزادی عمل را از شما می گیرد، شما را معذب می کند)
He won the championship in great style.
او به طرز تحسین برانگیزی برنده مسابقات شد.
style
فعل
styles; styled; styling
(فعل) لقب یا نامی را بر خود نهادن حتی اگر لایق آن نباشیم (مثال اول) – به موها حالت دادن (مثال دوم) – طراحی کردن چیزی برای هدف خاصی (مثال آخر)
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: