برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با something + تلفظ صوتی
ترجمه و جمله با something
(ضمیر) چیزی که مشخص نیست یا نامش معلوم نیست یا به آن اشاره نشده است (چیزی، یک چیز) – یک چیز مهم یا قابل توجه (مثال دوم و سوم) – خورده ای (مثال آخر)
There’s something in his packet.
چیزی در جیبش است. (یک چیز نامعلومی در جیبش دارد)
There's something in what she says.
چیز مهم (مطلب مهمی) در گفته های او وجود دارد.
That museum is really something, isn't it?
آن موزه واقعاً چیز جالب توجهی است، اینطور نیست؟
I'd guess he's forty-something.
به نظر من او چهل و خورده ای سن دارد.
(ضمیر – ادامه بررسی معنی واژه) be something of a gardener/an expert etc دانستن چیزهای زیادی از چیزی یا ماهر بودن در چیزی (مثال اول) - something of a shock/surprise etc یک جورایی شوکه کننده/غافل گیر کننده/ناامید کننده و غیره ولی نه خیلی (مثال دوم) – کمی (مثال سوم)
Richard Holmes was something of an expert at the game.
ریچارد هولمز در این بازی خیلی ماهر بود.
The show was something of a disappointment.
این برنامه یک جورایی ناامید کننده بود.
We have something of a problem here.
ما اینجا کمی مشکل داریم.
something
قید
(قید) کمی، یک جورایی – برای تاکید و قبل از یک صفت می آید (مثال دوم)
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: