برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با boot
ترجمه و جمله با boot
(اسم) بوت (مثال اول) – the boot اخراج شدن از کار به صورت ناگهانی (مثال دوم) - یک ضربه محکم با پا (مثال سوم) – قسمت بار یک ماشین (trunk) - Denver boot قفل چرخ خودرو - lick someone's boots پاچه خواری کردن - to boot همچنین - put the boot in الف: شرایطی را بدتر کردن ب: لگد زدن به کسی که روی زمین افتاده است
boot
فعل
boots; booted; booting
(فعل) محکم به چیزی لگد زدن (مثال اول) – کسی را مجبور به ترک جایی کردن (مثال دوم) – روشن کردن کامپیوتر یا یک وسیله کامپیوتری (مثال سوم) – قفل چرخ زدن
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: