معنی associate به فارسی | دیکشنری آموزش زبان انگلیسی کوبدار
مجموعه های آموزش زبان انگلیسی کوبدار:
1: آموزش 504 واژه ضروری زبان انگلیسی 2: آموزش لغات پرکاربرد جهت شرکت در آزمون های زبان انگلیسی(فعل) چیزی یا کسی را در ذهن خود به چیزی یا کسی ربط دادن (دو مثال اول) – ربط داشتن یا پیوند داشتن به طریقی (مثال سوم و چهارم) - associate yourself with somebody/something از کسی یا چیزی حمایت کردن (مثال آخر)
I associate flowers with spring.
گل ها در ذهن من بهار را تداعی میکنند.
Scarlett Johansson closely associate in the public mind with action movies.
اسکارلت جوهانسون در ذهن همه با فیلم های اکشن شناخته میشود.
I don't associate with criminals like him.
من با مجرم هایی مثل این رابطه ندارم.
I don't want my children associating with drug addicts.
من نمیخواهم بچه های من با معتادین مواد رابطه داشته باشند.
I associate myself with the prime minister's remarks.
من از بیانات نخست وزیر حمایت میکنم. (موافقم)
associate
اسم
associates
(اسم) همکار، شریک (مثال اول) – عضو وابسته به یک گروه یا سازمان که همه حقوق یک عضو اصلی را ندارد (مثال دوم) – کسی که دارای مدرک فوق دیپلم است
associate
صفت
an associate member
یک عضو وابسته