معنی aim به فارسی | دیکشنری آموزش زبان انگلیسی کوبدار
مجموعه های آموزش زبان انگلیسی کوبدار:
1: آموزش 504 واژه ضروری زبان انگلیسی 2: آموزش لغات پرکاربرد جهت شرکت در آزمون های زبان انگلیسی(فعل) نشانه گرفتن یک سلاح یا چیزی به سمت یک هدف یا چیزی (مثال اول) – وسیله ای را روی چیزی متمرکز کردن (مثال دوم) – هدف گذاری کردن، هدفی داشتن، برای رسیدن به هدفی تلاش کردن، خواستن (چهار مثال آخر)
Jim aimed his gun but did not shoot.
جیم سلاحش را نشانه گرفت ولی شلیک نکرد.
aim a camera
متمرکز کردن یک دوربین
We aim to be there around five.
هدف ما این است که دور و بر ساعت 5 آنجا باشیم.
I aim to be a doctor by the time I'm 30.
من میخواهم تا 30 سالگی یک دکتر شوم.
این فیلم می خواهد که کمدی باشد. (هدف این فیلم جنبه طنز داشتن است)
The new system is aimed at reducing costs.
این سیستم جدید می خواهد هزینه ها را کاهش دهد. (هدف سیستم جدید این است که هزینه ها را کاهش دهد)
aim
اسم
aims
(اسم) هدف (دو مثال اول) – هدف گیری (مثال آخر)