koobdar.ir

وبسایت آموزشی کوبدار

صفحه اصلی زبان انگلیسی دیکشنری کوبدار کامپیوتر و برنامه نویسی برق و الکترونیک
ورود/ثبت نام تماس با ما جستجو در سایت
معنی کوبدار چیست؟
ورود به حساب کاربری ارتباط با ما

مجله آموزشی کوبدار برگ درخت کوبدار

koobdar.ir

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با presence

presence

اسم

US /ˈprɛzn̩s/

presences

(اسم) حضور در جایی - in the presence of somebody در حضور کسی یا در مجاورت کسی (مثال سوم) – شخصیت یا هیبت یا جذبه کسی (دو مثال آخر)

the growing presence of women in the political matters

حضور رو به رشد زنان در امور سیاسی

a military presence

حضور نظامی

I asked you not to smoke in my presence.

من از شما خواستم تا در حضور من سیگار نکشید. (نزدیک من)

a man of great presence

یک مرد با شخصیتی بزرگ

She has a great screen presence.

او جذبه خیلی خوبی در پرده سینما دارد.

(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) چیزی مانند روح که شما نمی بینید ولی حضور آن را احساس می کنید - make your presence felt/heard/known کسی را از حضور خود یا کسی یا چیزی آگاه کردن (حضور چیزی احساس شود – دو مثال آخر)

She felt a presence behind her.

او وجودی را پشت سرش احساس کرد.

I was here, there and everywhere all day, making my presence felt.

من تمام روز اینجا، آنجا و همه جا بودم و همه را از حضورم آگاه می کردم.

A sense of urgency begins to make its presence felt.

احساس فوریت داشت مشهود می شد.

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها