koobdar.ir

وبسایت آموزشی کوبدار

صفحه اصلی زبان انگلیسی دیکشنری کوبدار کامپیوتر و برنامه نویسی برق و الکترونیک
ورود/ثبت نام تماس با ما جستجو در سایت
معنی کوبدار چیست؟
ورود به حساب کاربری ارتباط با ما

مجله آموزشی کوبدار برگ درخت کوبدار

koobdar.ir

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با pitch

pitch

اسم

US /ˈpɪtʃ/

pitches

(اسم) درجه یا حد یا گام صدا یا یک نت موسیقی (دو مثال اول) – یک سخنرانی یا بحث انگیزشی برای فروش چیزی یا انجام کاری (مثال سوم) – عمل پرتاب کردن توپ در بیس بال به سمت کسی که قرار است آن را با چوب بزند (مثال آخر)

Her voice has a high pitch.

صدای او گام بلندی دارد.

You is a little off pitch on some notes.

تو در برخی از نت ها کمی از گام خارج هستی. (بلندتر یا پایین تر از نت می خوانی)

a sales pitch

یک چرب زبانی برای فروش

His first pitch was high and wide.

اولین پرتاب او بلند و پرت بود.

(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) میزان شیب یک سقف یا هر سطح دیگر (مثال اول) – قیر (همچنین tar – مثال دوم) – زمین بازی (در بریتیش – مثال آخر)

The pitch of the roof is 45 degrees.

شیب این سقف 45 درجه است.

The night was as black as pitch.

آن شب مثل قیر تاریک بود.

a football pitch

یک زمین فوتبال (در کل واژه field به معنی زمین فوتبال بیشتر کاربرد دارد)

pitch

فعل

pitches; pitched; pitching

(فعل) پرتاب کردن (مثال اول) – پرتاب کردن توپ توسط بازیکن بیسبال به سمت کسی که قرار است آن را با چوب بزند – افتادن یا جابجا شدن به سمتی خاص (مثال دوم) – برپا کردن چادر یا خیمه

She pitched a stone into the river.

او سنگی را درون رودخانه پرتاب کرد. (بیشتر واژه throw کاربرد دارد)

The Taxi stopped suddenly and we pitched forward.

تاکسی به صورت ناگهانی توقف کرد و ما به سمت جلو پرتاب شدیم.

We pitched camp by the river.

ما کنار رودخانه اردو زدیم. (با چادر زدن اردو زدیم)

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها