عضویت عضویت در سایت

تماس تماس با ما
بخش های مختلف وب سایت کوبدار

منو

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با blue

blue

صفت

US /ˈbluː/

bluer; bluest

(صفت) آبی – ناراحت (مثال دوم) - blue in the face کاری را برای مدتی طولانی انجام دادن و نتیجه ای نگرفتن، خسته شدن به این دلیل (مثال سوم) - talk a blue streak به صورت مکرر و بدون توقف حرف زدن – blueness (اسم) آبی بودن

a blue shirt

یک پیراهن آبی

He'd been feeling blue all week.

او تمام هفته احساس ناراحتی می کرد.

He argued until he was blue in the face, but I refused to do that.

آنقدر که توانست بحث کرد تا خسته شد، ولی من از انجام دادن آن کار خودداری کردم. (بحث کردن تو فایده ای ندارد)

blue

اسم

blues

(اسم) رنگ آبی - the blue آسمان یا دریا - out of the blue بدون هشدار، به صورت غیر منتظره (مثال اول)

One day, out of the blue, she announced that she was leaving.

یک روز، کاملا ناگهانی، او گفت که می خواهد برود.

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها