معنی affect به فارسی | دیکشنری آموزش زبان انگلیسی کوبدار
مجموعه های آموزش زبان انگلیسی کوبدار:
1: آموزش 504 واژه ضروری زبان انگلیسی 2: آموزش لغات پرکاربرد جهت شرکت در آزمون های زبان انگلیسی(فعل) تاثیری روی کسی یا چیزی گذاشتن یا تغییری در آن ایجاد کردن (دو مثال اول) - وانمود کردن یا تظاهر کردن به یک احساس یا فکر (مثال سوم و چهارم) – باعث بیماری شدن، بیمار شدن (مثال چهارم)
Both buildings were badly affected by the fire.
هر دو ساختمان به طرز بدی به وسیله آتش تحت تاثیر قرار گرفته اند.
Researchers are looking at how a mother's health can affect the baby in the womb.
محققان در جستجوی این هستند که چطور سلامت مادر می تواند روی کودک داخل رحم تاثیر بگذارد.
To all his problems she affected indifference.
با همه مشکلاتش او وانمود می کرد بی تفاوت است.
He affected a British accent.
او ادای لهجه انگلیسی را درآورد. (او وانمود کرد که دارد با لهجه بریتیش حرف میزند.)
Only women appear to be affected by the disease.
به نظر تنها زنان توسط این بیماری مریض می شوند.