معنی blank به فارسی | دیکشنری آموزش زبان انگلیسی کوبدار
مجموعه های آموزش زبان انگلیسی کوبدار:
1: آموزش 504 واژه ضروری زبان انگلیسی 2: آموزش لغات پرکاربرد جهت شرکت در آزمون های زبان انگلیسی(صفت) بدون عکس یا نوشته یا علامت یا هر چیز اضافه بر آن (سفید، خالی ... – سه مثال اول) – بی تفاوت، از سر بی تفاوتی (مثال چهارم) – چیزی را بسیار محکم و مطمئن گفتن (مثال آخر)
a blank wall
یک دیوار خالی (بدون طرح یا تابلو و غیره)
صفحه نمایش خالی
a blank tape
یک نوار خالی
a blank stare
یک نگاه از سر بی تفاوتی
a blank refusal/denial
یک کتمان کامل
blank
اسم
blanks
(اسم) فضای خالی – مدت زمانی که به دلیلی توانایی فکر کردن یا به یاد آوردن در ذهن را از دست میدهید – گلوله بدون ساچمه
Fill in the blanks on this form.
جاهای خالی این فرم را پر کنید.
I saw a shadow in my back, and everything after that is a blank.
من یک سایه پشت سرم دیدم و هیچ چیزی بعد از آن در خاطرم نیست.
blank
فعل
blanks; blanked; blanking
(فعل) گل نخوردن در ورزش - blank out الف: مخفی کردن چیزی ب: فراموش کردن، باعث فراموشی شدن
He had tried to blank out the whole experience.
او تلاش کرده بود همه آن اتفاق را فراموش کند.