koobdar.ir

وبسایت آموزشی کوبدار

صفحه اصلی زبان انگلیسی دیکشنری کوبدار کامپیوتر و برنامه نویسی برق و الکترونیک
ورود/ثبت نام تماس با ما جستجو در سایت
معنی کوبدار چیست؟
ورود به حساب کاربری ارتباط با ما

مجله آموزشی کوبدار برگ درخت کوبدار

koobdar.ir

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با sock

sock

اسم

US /ˈsɑːk/

socks

(اسم) یک لنگه جوراب - tube sock جوراب ورزشی که بلند و تا زانو اندازه دارد - knock/blow your socks off کسی را بسیار شگفت زده کردن یا تحت تاثیر قرار دادن - put a sock in it اینکه به کسی بگویید که حرف زدن را بس کند – ضربه ای محکم مخصوصا با مشت (مثال دوم)

a pair of socks

یک جفت جوراب

He gave him a sock on the face.

او یک مشت به صورت او زد.

sock

فعل

socks; socked; socking

(فعل) محکم ضربه زدن – ضربه خوردن از چیزی یا متاثر شدن از چیزی (مثال دوم) - sock away کنار گذاشتن و ذخیره کردن چیزی مانند پول (مثال آخر)

She socked him in the face.

او به صورت او مشت زد.

I got socked with a big house repair bill.

رقم زیاد قبض تعمیر خانه مرا متاثر کرد. (اصطلاح get socked with sth یعنی شوکه شدن از دریافت چیزی)

He already has $600 socked away for college.

او همین الان 600 دلار برای دانشگاه کنار گذاشته است.

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) socked in گیر کردن در هوای بد مانند مه غلیظ که قدرت دید را می گیرد (مثال اول) - sock it to به کسی حمله فیزیکی یا لسانی کردن

The airport was completely socked in.

فرودگاه کاملا در مه غلیظ فرو رفته بود.

John socked it to Joe and knocked him down.

جان به جو حمله کرد و او را نقش بر زمین کرد.

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها