koobdar.ir

وبسایت آموزشی کوبدار

بخش های مختلف وب سایت کوبدار
قسمت های مختلف وب سایت آموزشی کوبدار
صفحه اصلی زبان انگلیسی دیکشنری کوبدار کامپیوتر و برنامه نویسی برق و الکترونیک
ورود/ثبت نام تماس با ما جستجو در سایت جستجو در سایت کوبدار
معنی کوبدار چیست؟
ورود به حساب کاربری ارتباط با ما

مجله آموزشی کوبدار برگ درخت کوبدار

koobdar.ir

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با fancy

fancy

صفت

US /ˈfænsi/

fancier; fanciest

(صفت) غیر معمول، تجملاتی (فانتزی) – گران و مد

a fancy dress

یک لباس فانتزی

a fancy restaurant

یک رستوران گران

Don't come back with any fancy ideas.

با ایده های گران (فانتزی) برنگرد.

fancy

اسم

fancies

(اسم) passing fancy چیزی که شما به طور موقت خیلی دوست دارید - take a fancy to sth/sb کم کم چیزی یا کسی را دوست داشتن (مثال اول) - take/tickle/strike your fancy دوست داشتن چیزی، باب میل شما (مثال دوم) – تصور (imagination)

They took a fancy to spicy foods after their Mexican vacation.

آن ها بعد از سفر به مکزیک از غذاهای تند خیلی خوششان آمد.

He has enough money to buy anything that strikes his fancy.

او پول کافی برای خریدن هرچیزی که باب میلی او باشد را دارد.

fancy

فعل

fancies; fancied; fancying

(فعل) خیال پردازی کردن، تصور کردن – دوست داشتن (مثال دوم)

I have a hard time fancying you as a father.

تصور کردن تو به عنوان پدر برایم دشوار بود.

Do you fancy going out this evening?

آیا دوست داری امشب بیرون بروی؟

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها