koobdar.ir

وبسایت آموزشی کوبدار

صفحه اصلی زبان انگلیسی دیکشنری کوبدار کامپیوتر و برنامه نویسی برق و الکترونیک
ورود/ثبت نام تماس با ما جستجو در سایت
معنی کوبدار چیست؟
ورود به حساب کاربری ارتباط با ما

مجله آموزشی کوبدار برگ درخت کوبدار

koobdar.ir

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با upset

upset

صفت

US /ˌʌpˈsɛt/

(صفت) ناراحت، عصبانی - be upset with somebody از دست کسی عصبانی بودن - upset stomach معده ناراحت (مثال آخر)

There's no point getting upset about it.

نیازی نیست که در خصوص این موضع ناراحت شوید.

He was deeply upset.

او خیلی عصبانی بود.

It wasn't anything serious. A mild stomach upset, that's all.

هیچ چیز جدی نبود. ناراحتی خفیف معده، همین.

upset

فعل

US /ˌʌpˈsɛt/

upsets; upset; upsetting

(فعل) ناراحت کردن، عصبانی کردن – تغییر دادن چیزی یا بهم زدن یا بهم ریختن چیزی که باعث بروز مشکل شود (مثال دوم) – باعث افتادن چیزی شدن (مثال سوم) – شکست دادن کسی که برتر از شما است (مثال آخر)

It still upsets him when he thinks about the accident.

فکر کردن درباره آن تصادف هنوز او را ناراحت می کند.

The chemicals upset the balance of the environment.

مواد شیمیایی تعادل محیط زیست را بهم می زند.

She stood up suddenly, upsetting a glass.

او ناگهان بلند شد و یک لیوان را انداخت.

He was upset in the primary.

او در انتخابات درون حزبی شکست خورد.

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) upset the apple cart انجام دادن کاری که باعث بهم خورد یک نقشه یا خراب شدن یک موقعیت و غیره شود – upsetting (صفت) ناراحت کننده

Tom really upset the apple cart by telling Mary the truth about Jane.

تام واقعاً با گفتن حقیقت درباره جین به ماری اوضاع را خراب کرد.

upset

اسم

US /ˈʌpˌsɛt/

upsets

(اسم) پیروزی غیر منتظره – ناراحتی معده – دلشوره، ناراحتی

an upset victory

یک پیروزی غیر منتظره

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها