برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با service + تلفظ صوتی
ترجمه و جمله با service
(اسم) خدماتی که به یک مشتری یک مغازه یا رستوران و غیره داده می شود – کار، خدمت (مثال دوم) – خدمت یا خدماتی که توسط جایی ارائه می شود (مثال سوم و چهارم)
The food was good but the service was terribly slow.
غذا خوب بود ولی خدمات خیلی کند بود.
The train had been in service for forty years.
این قطار برای چهل سال مشغول به کار بوده است.
خدمات پستی رایگان
A wide range of financial services are available.
طیف گسترده ای از خدمات تجاری در دسترس است.
(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) کسب کاری که خدماتی محسوب می شود – نیروی نظامی، ارتش (مثال دوم) – یک مراسم مذهبی (هر مراسم مذهبی – مثال سوم)
My brother runs a car service.
برادر من یک شرکت خدمات خودرویی را اداره می کند. (کرایه می دهد)
He was in the service for 15 years.
او 15 سال در ارتش بود.
a funeral/memorial service
مراسم تدفین/یادبود
(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) سرویس در بازی هایی مانند تنیس - at someone's service در خدمت کسی (مثال اول) - be of service مفید بودن برای کسی (مثال دوم) - do (someone) a service کاری را برای کمک به کسی انجام دادن
service
فعل
services; serviced; servicing
(فعل) سرویس کردن یک خودرو یا یک دستگاه – سود یک وام یا قرض را دادن (مثال دوم) – خدمت دادن، خدمت رسانی کردن
I'm having the car serviced next week.
من هفته بعد ماشینم را سرویس می کنم.
The company can no longer service its debts.
این شرکت دیگر نمی تواند سود قرضش را بدهد.
We're quite happy to service our customers wherever they are.
ما خیلی خوشحال می شویم که به مشتریان خود در هر کجا که هستند خدمت رسانی کنیم.
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: