koobdar.ir

وبسایت آموزشی کوبدار

صفحه اصلی زبان انگلیسی دیکشنری کوبدار کامپیوتر و برنامه نویسی برق و الکترونیک
ورود/ثبت نام تماس با ما جستجو در سایت
معنی کوبدار چیست؟
ورود به حساب کاربری ارتباط با ما

مجله آموزشی کوبدار برگ درخت کوبدار

koobdar.ir

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با snow

snow

اسم

US /ˈsnoʊ/

snows

(اسم) برف – برفک تلویزیون

Snow was falling heavily.

برف به شدت می بارید.

He was shoveling the snow of the roof.

او داشت برف روی بام را پارو می کرد.

snow

فعل

snows; snowed; snowing

(فعل) برف باریدن، برفی بودن هوا (مثال اول) – تحت تاثیر قرار دادن یا فریب دادن یا تشویق کردن کسی (مثال دوم) - snowed in/up الف: برفگیر شدن یا توانایی رفت و آمد را به دلیل سنگینی برف نداشتن (مثال سوم) ب: بسته شدن با برف (مثلا یک خیابان) - snowed under چیزهای زیادی برای بررسی یا کار روی آن ها داشتن

it's snowing outside.

بیرون دارد برف می بارد.

She was completely snowed by the presentation.

او کاملا تحت تاثیر آن ارائه قرار گرفته بود.

We were snowed in for a week last winter.

ما زمستان پارسال برای یک هفته برفگیر شده بودیم.

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها