معنی commit به فارسی | دیکشنری آموزش زبان انگلیسی کوبدار
مجموعه های آموزش زبان انگلیسی کوبدار:
1: آموزش 504 واژه ضروری زبان انگلیسی 2: آموزش لغات پرکاربرد جهت شرکت در آزمون های زبان انگلیسی(فعل) قول دادن برای در اختیار گذاشتن وقت یا پول و غیره برای حمایت از چیزی، تعهد کردن – به خاطر سپردن اطلاعات یا نوشتن آن ها (مثال دوم) - commit (something) to memory به خاطر سپردن - commit (something) to paper/writing نوشتن چیزی
They wouldn't commit to giving enough time or money to the project.
آن ها متعهد نخواهند شد تا وقت یا پول کافی برای این پروژه اختصاص دهند.
These rules must be committed to memory.
این قوانین باید به حافظه سپرده شوند.
I wouldn't want to commit these comments to paper.
نمی خواهم این نظرات را روی کاغذ بنویسم.
(فعل – ادامه بررسی واژه) مرتکب یک جرم یا یک کار اشتباه شدن – سپردن یا فرستادن کسی به یک مرکز مراقبتی یا درمانی