برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با lay + تلفظ صوتی
ترجمه و جمله با lay
(فعل) چیزی پایین و روی یک سطح معمولا صاف قرار دادن – پهن کردن (مثال دوم) – چیزی را آماده کردن
او کتش را روی یک صندلی گذاشت. (laid -- /leɪd/)
We’re having a new carpet laid in the hall next week.
ما هفته آینده یک فرش جدید در سالن پهن می کنیم.
lay a trap
آماده کردن یک تله
(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) تخم گذاری کردن – شرط بندی کردن با پول (مثال دوم) – برای تاکید کردن و بعد از یک اسم می آید تا فعل مربوط به آن اسم را بیان کند
old chickens that no longer lay
مرغ های پیری که دیگر تخم نمی گذارند
I think he’ll come, but I wouldn’t lay money on it.
به نظرم او می آید ولی روی این شرط نمی بندم.
to lay the blame on somebody
کسی را مقصر دانستن (در واقع این جمله به این صورت ترجمه می شود to blame somebody و واژه lay تنها تاکید را بیشتر می کند)
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: