معنی budget به فارسی | دیکشنری آموزش زبان انگلیسی کوبدار
مجموعه های آموزش زبان انگلیسی کوبدار:
1: آموزش 504 واژه ضروری زبان انگلیسی 2: آموزش لغات پرکاربرد جهت شرکت در آزمون های زبان انگلیسیترجمه و جمله با budget
(اسم) بودجه - on a (tight/small/shoestring/limited) budget پول زیادی نداشتن، با پول کم (مثال آخر) - to balance the budget جبران یا جلوگیری از کسری بودجه
Congress voted more funds for the defense budget.
کنگره (به) منابع بیشتری برای بودجه دفاعی رای داد.
cut/reduce/increase/raise a budget
کم کردن/کم کردن/ افزایش دادن/افزایش دادن بودجه
over/under/on budget
بیش از مقدار بودجه/کمتر از مقدار بودجه/طبق بودجه
ما در هزینه کردن خودمان هنوز به سقف بودجه نرسیدیم.
He started her business on a small budget.
او با پول کمی کارش را آغاز کرد.
budget
فعل
budgets; budgeted; budgeting
(فعل) بودجه در نظر گرفتن – پول را به صورت برنامه ریزی شده خرج کردن یا ذخیره کردن – استفاده اقتصادی کردن از وقت خود یا از فرصت خود
Over $40 million has been budgeted for scientific researches.
بیش از 40 میلیون بودجه برای تحقیقات علمی در نظر گرفته شده است.
budget
صفت