koobdar.ir

وبسایت آموزشی کوبدار

بخش های مختلف وب سایت کوبدار
قسمت های مختلف وب سایت آموزشی کوبدار
صفحه اصلی زبان انگلیسی دیکشنری کوبدار کامپیوتر و برنامه نویسی برق و الکترونیک
ورود/ثبت نام تماس با ما جستجو در سایت جستجو در سایت کوبدار
معنی کوبدار چیست؟
ورود به حساب کاربری ارتباط با ما

مجله آموزشی کوبدار برگ درخت کوبدار

koobdar.ir

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با ease

ease

اسم

US /ˈiːz/

(اسم) آسانی (مثال اول) - with the greatest of ease خیلی آسان – ریلکس بودن، آسودگی، راحت بودن (مثال دوم) - ill at ease معذب، ناراحت (مثال سوم) - ease of application/use/clean etc به آسانی قابل استفاده یا تمیز کردن و غیره - take your ease استراحت کردن

He won the 1500 meter race with ease.

او مسابقه دو 1500 متر را به آسانی برنده شد.

He had a natural ease which made him very popular.

او یک آسودگی ذاتی داشت که او را خیلی محبوب کرد.

The stranger made me feel ill at ease.

آن قریبه مرا معذب کرد. (حضورش برام من سخت بود)

(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) at ease الف: راحت، آسوده (مثال اول) ب: حالت آزاد در هنگام ایستادن یک سرباز به این صورت که پاهای و از عرض شانه بازتر بوده و دستانش به پشت گره شده است

It is essential to feel at ease with your therapist.

ضروری است که با روان پزشک خود احساس راحتی کنید.

ease

فعل

eases; eased; easing

(فعل) راحت کردن، راحت شدن، آسان کردن، از شدت سختی یا نا خوشایندی و ... چیزی کاستن (دو مثال اول) - به آرامی و دقت خود یا چیزی را جابجا کردن (مثال سوم) - ease somebody’s mind از نگرانی کسی کاستن

His breathing had eased.

تنفس او آسان تر شده بود.

These pills should ease the pain.

این قرص ها باید درد را آرام کنند.

She eased himself into a chair.

او به آرامی و دقت روی صندلی نشست.

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) ease off از شدت چیزی کاسته شدن (مثال اول) - ease off on somebody به کسی آسان گرفتن - ease up الف: آسان گرفتن (مثال دوم) ب: فشار را روی چیزی کم کردن (مثال سوم) ج: کمتر استفاده کردن یا کمتر انجام دادن (مثال آخر)

The slope gradually eased off.

از شدت آن شیب به تدریج کم شد.

I wish her boss would ease up on her a little.

امیدوارم که رئیسش کمی به او آسان بگیرد.

ease up on the brake

ترمز را کمی شل کن (تا ته فشار نده)

You should ease up on the sugar.

تو بهتر است کمتر قند بخوری.

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها