koobdar.ir

وبسایت آموزشی کوبدار

صفحه اصلی زبان انگلیسی دیکشنری کوبدار کامپیوتر و برنامه نویسی برق و الکترونیک
ورود/ثبت نام تماس با ما جستجو در سایت
معنی کوبدار چیست؟
ورود به حساب کاربری ارتباط با ما

مجله آموزشی کوبدار برگ درخت کوبدار

koobdar.ir

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با sport

sport

اسم

US /ˈspoɚt/

sports

(اسم) ورزش - blood sports ورزش هایی که شامل کشتن حیوانات است – همراه با صفاتی مانند good یا bad یا poor و غیره می آید تا رفتار کسی را بعد از باخت در یک مسابقه یا رقابت توصیف کند (مثال سوم و چهارم) - be a sport یک لطفی بکن (در هنگام درخواست کردن - مثال آخر)

Soccer is a team sport.

فوتبال یک ورزش تیمی است.

He used to play sport.

او قبلا ورزش می کرد.

She's a good sport.

او بعد از شکست در یک مسابقه رفتار مناسبی دارد.

Don't be a poor/bad sport.

بعد از باخت در مسابقه تندی نکن.

Be a sport and bring me another cup of tea.

یک لطفی بکن و یک فنجان چای دیگر برایم بیاور.

(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) in sport به شوخی - make sport of مسخره کردن کسی یا چیزی – برای صمیمی خطاب کردن یک نفر (مخصوصا یک مرد – مثال اول)

See you later, sport.

بعدا میبینمت، رفیق.

sport

صفت

(صفت) تفننی، تفریحی یا از سر تفریح

sport

فعل

sports; sported; sporting

(فعل) پوشیدن چیزی یا داشتن چیزی روی بدن یا بدنه چیزی به طوری که نشان دادن آن یا دیدن آن توسط مردم باعث افتخار شما یا جلب توجه آن ها شود – بازی کردن با شادی و به صورت دوست داشتنی (مثال دوم)

John was sporting a new camelhair coat.

جان یک کت از جنس پشم شتر به تن داشت.

The children were sported in the water.

بچه ها در آب بازی می کردند.

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها