برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با search
ترجمه و جمله با search
(اسم) جستجو - in search of something به دنبال چیزی، در جستجوی چیزی (مثال سوم)
search
فعل
searches; searched; searching
(فعل) جستجو کردن برای یافتن چیزی – بدن و لباس کسی را گشتن (مثال سوم)
I've searched high and low, but I can't find my birth certificate.
من بالا تا پایین (همه جا) را گشته ام ولی نمی توانم شناسنامه ام را پیدا کنم.
I searched the Web for information about the hotel.
من در اینترنت برای یافتن اطلاعاتی درباره آن هتل جستجو کردم.
The men were searched for drugs and then released.
آن افراد برای مواد مخدر مورد وارسی قرار گرفتند و بعد آزاد شدند.
(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) search me اینکه بگویید چیزی را نمی دانید - search out جستجو کردن برای پیدا کردن چیزی که سرانجام به نتیجه می رسد
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: