معنی movement به فارسی | دیکشنری آموزش زبان انگلیسی کوبدار
مجموعه های آموزش زبان انگلیسی کوبدار:
1: آموزش 504 واژه ضروری زبان انگلیسی 2: آموزش لغات پرکاربرد جهت شرکت در آزمون های زبان انگلیسی(اسم) حرکت – جابجایی (مثال سوم و چهارم) – یک اقدام یا حرکت اجتماعی یا مربوط به یک سازمان (جنبش، نهضت)
Sara watched his every movement.
سارا تمام حرکات او را تخت نظر داشت.
eye movements
حرکات چشم
the movement of goods across the border
جابجایی کالاها در از این طرف به آن طرف مرز
troop movements
جابجایی های نیرو
جنبش حقوق مدنی
(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) تغییر قابل ملاحظه، دگرگونی – اجابت مزاج کردن - موومان در موسیقی (به معنای بخش کاملی از یک اثر بزرگ ترِ موسیقی است که خود آغاز و انجامی دارد. آثاری مانند سمفونی و کنسرتو و سونات هریک از چند موومان تشکیل می شوند. گاه یک موومان از اثری در کنسرت ها اجرا می شود، ولی اجرای هر اثر موسیقی وقتی کامل است که تمام موومانهای آن اجرا شود. منبع: ویکی پدیا)