برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با date
ترجمه و جمله با date
(اسم) تاریخ – قرار ملاقاتی که پیشاپیش برنامه ریزی شده است (معمولا قرار عاشقانه) – دوست پسر یا دختر - خرما، رطب
date
فعل
dates; dated; dating
(فعل) تاریخ تعیین کردن، تاریخ گذاشتن – قرار گذاشتن (مثال سوم)
It has not yet been possible to date the paintings accurately.
هنوز امکانش نیست تا برای این نقاشی ها به درستی تاریخ تعیین کنیم. (سن نقاشی ها معلوم نیست.)
The forms should be dated and signed and sent back immediately.
این فرم ها باید تاریخ گذاری شده و امضا شود و فورا برگشت داده شود.
They dated for five years before they got married.
قبل از اینکه ازدواج کنند، آن ها پنج سال قرار می گذاشتند.
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: