عضویت عضویت در سایت

تماس تماس با ما
بخش های مختلف وب سایت کوبدار

منو

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با breast

breast

اسم

US /ˈbrɛst/

breasts

(اسم) سینه زن – قسمت جلویی یک پرنده (سینه – مثال دوم و سوم) – قسمت سینه یک فرد (chest) – قسمت سینه یک لباس (مثال آخر) - breast feeding شیر دادن از طریق پستان

When a woman becomes pregnant her breasts tend to grow larger.

وقتی یک زن باردار می شود سینه هایش میل به بزرگ تر شدن دارند.

A robin is easy to identify because of its red breast.

یک پرنده سینه سرخ (فِنچ خانگی) به خاطر سینه سرخش به راحتی شناسایی می شود.

a red-breasted bird

یک پرنده سینه سرخ

the breast of a jacket

قسمت سینه یک ژاکت

(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) make a clean breast of صادقانه یا آزادانه حرف زدن، اعتراف کردن

I had to make a clean breast of cheating in exam to my teacher.

من مجبور شدم نزد معلم خودم درباره تقلب در امتحان اعتراف کنم.

breast

فعل

breasts; breasted; breasting

(فعل) با سینه چیزی یا کسی را هول دادن یا جابجا کردن

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها