معنی bitter به فارسی | دیکشنری آموزش زبان انگلیسی کوبدار
مجموعه های آموزش زبان انگلیسی کوبدار:
1: آموزش 504 واژه ضروری زبان انگلیسی 2: آموزش لغات پرکاربرد جهت شرکت در آزمون های زبان انگلیسی(صفت) مزه تلخ غذا (مثال اول) –تند و خشونت آمیز (مثال دوم و سوم) - bitter pill یا a bitter pill to swallow یک واقعیت تلخ (مثال چهارم)
The coffee was bitter.
قهوه تلخ بود.
Losing the election was a bitter disappointment.
باختن انتخابات یک ناامیدی تلخی بود.
a long and bitter dispute
یک نزاع طولانی و تند
Losing the business was a bitter pill to swallow.
از دست دادن کار یک واقعیت تلخ بود. (swallow --- /ˈswɑːloʊ/ یعنی بلعیدن)
bitter
اسم
bitters
(اسم) یک نوشیدنی الکلی تلخ