برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با organize + تلفظ صوتی
ترجمه و جمله با organize
(فعل) ترتیب دادن چیزی تا رخ دهد – سازماندهی کردن – سر و سامان دادن به زندگی یا کار کسی
She has been designated to organize the meeting.
او برای ترتیب دادن این جلسه تعیین شده است.
I am trying to organize my time so I can work more efficiently.
من در تلاشم تا وقت خودم را سازماندهی کنم تا بتوانم موثرتر کار کنم.
She organized people to work for social justice.
او مردم را برای تلاش در جهت عدالت اجتماعی سازماندهی کرد.
I don't need you to organize my life.
من به شما نیاز ندارم که زندگی مرا سر و سامان دهید.
(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) تشکیل دادن یک گروه از افراد که هدف مشترک دارند مخصوصا به صورت یک اتحادیه یا یک حزب سیاسی
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: