برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با marry + تلفظ صوتی
ترجمه و جمله با marry
(فعل) ازدواج کردن – عقد کردن (مثال دوم و سوم) - marry into something با ازدواج کردن عضو یک خانواده یا یک جامعه خاص شدن (مثال چهارم و پنجم) - marry somebody off/marry off somebody نشان کردن شوهر یا همسر برای کسی (دو مثال آخر)
I asked her to marry me.
من از او خواستم تا با من ازدواج کند.
They were married by the local priest.
آن ها توسط کشیش محلی عقد کردند.
She was determined to marry all of her daughters to rich men.
او مصمم بود که همه دخترانش را به عقد افراد ثروتمند درآورد.
He married into a very wealthy family.
او با ازدواج وارد یک خانواده خیلی متمول شد. (او با یک خانواده خیلی متمول وصلت کرد.)
The kind of family she's married into.
این نوع خانواده که او با ازدواج، عضو آن شده است.
She was married off to the local doctor by the age of 17.
او را در سن 17 سالگی برای آن دکتر محلی نشان کرده بودند.
They married their son off to the daughter of a close friend.
آن ها دختر یک دوست صمیمی را برای پسرشان نشان کرده بودند.
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: