معنی lean به فارسی | دیکشنری آموزش زبان انگلیسی کوبدار
مجموعه های آموزش زبان انگلیسی کوبدار:
1: آموزش 504 واژه ضروری زبان انگلیسی 2: آموزش لغات پرکاربرد جهت شرکت در آزمون های زبان انگلیسی(فعل) از حالت سر راست خارج شدن یعنی خم شدن یا لم دادن یا کج شدن و غیره – گرایش داشتن کسی به انجام کاری (مثال سوم) - lean on وابسته بودن، تکیه کردن (مثال آخر)
She paused for a moment to rest and leaned against a large rock.
او مدتی برای استراحت کردن توقف کرد و به یک سنگ بزرگ تکیه داد.
You can lean on me if you get tired.
اگر خسته شدی می توانی روی من لم دهی.
The mayor is leaning toward closing down the school.
شهردار به بستن مدرسه تمایل دارد.
She was someone you could lean on.
او کسی بود که تو می توانستی به او تکیه کنی.