برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با bid + تلفظ صوتی
ترجمه و جمله با bid
(فعل) پیشنهاد دادن مقدار مشخصی پول برای خرید چیزی مخصوصا در رقابت با کسان دیگری که قصد خرید آن را دارند (مثال اول) – مزایده کردن سر پذیرفتن یک کار خاص با یک قیمت پیشنهادی (مثال دوم) – رقابت کردن برای کار خاصی (مثال سوم)
We wanted to buy the desks but another couple was bidding against us.
ما قصد داشتیم که آن میزها را بخریم ولی زوج دیگری داشتند علیه ما قیمت میدادند. (مثل مزایده)
Several companies are bidding for this job.
چندین شرکت دارند برای این کار مزایده میکنند.
a bid for power
رقابتی بر سر قدرت
(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) چیزی مانند خوشامد گویی یا آرزوی خوبی را به کسی گفتن (مثال اول) – کاری را از کسی خواستن - bid fair احتمالا - bid up بالا بردن پیشنهاد قیمت برای چیزی در یک مزایده یا بورس و غیره
I must now bid you farewell.
اکنون باید به شما خدانگهدار بگویم.
bid
اسم
bids
(اسم) پیشنهاد پول برای کار خاصی (دو مثال اول) – پیشنهاد انجام کاری – تلاش برای کاری (مثال سوم)
I made a bid of $50 for the painting.
من برای آن نقاشی 50 دلار پیشنهاد دادم.
He had the highest bid.
او بیشترین پیشنهاد را ارائه داد.
a bid for power
تلاشی برای قدرت
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: