معنی فارسی و جمله با regard + تلفظ صوتی

Sara regards him as a friend.

سارا او را به عنوان یک دوست در نظر می گیرد. (= سارا به او به عنوان یک دوست می نگرد.)

His work is highly regarded (=regarded as very good) by art experts.

اثر او توسط نوابغ هنر خیلی خوب در نظر گرفته می شود. (= نوابغ هنر در خصوص کار او نظر خیلی مثبتی دارند.)

He regarded us suspiciously.

او با سوء ظن به ما نگاه کرد.

She was hired without regard to race, age, or gender.

او بدون توجه به نژاد، سن یا جنسیت استخدام شد.

He has no regard for my feelings.

او هیچ احترامی برای احساسات من قائل نیست. (او هیچ توجهی به احساسات من ندارد.)

The voters hold her in high regard.

رای دهندگان احترام ویژه ای برای او قائلند.

Give your brother my regards when you see him.

وقتی برادرت را دیدی سلام مرا به او برسان.

The department's efforts in this regard have been impressive.

تلاش های این بخش همانطور که قبلا اشاره شده، چشمگیر بوده است.