koobdar.ir

وبسایت آموزشی کوبدار

بخش های مختلف وب سایت کوبدار
قسمت های مختلف وب سایت آموزشی کوبدار
صفحه اصلی زبان انگلیسی دیکشنری کوبدار کامپیوتر و برنامه نویسی برق و الکترونیک
ورود/ثبت نام تماس با ما جستجو در سایت جستجو در سایت کوبدار
معنی کوبدار چیست؟
ورود به حساب کاربری ارتباط با ما

مجله آموزشی کوبدار برگ درخت کوبدار

koobdar.ir

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با impose

impose

فعل

US /ɪmˈpoʊz/

imposes; imposed; imposing

(فعل) چیزی مانند مالیات یا تنبیه و غیره را به کسی تحمیل کردن یا تعیین کردن (دو مثال اول) – سر بار شدن (مثال سوم)

The judge imposed a life sentence on the defendant.

قاضی برای متهم حبس ابد تعیین کرد.

She didn't want to impose her values on her family.

او نمی خواست ارزش های خود را بر خانواده اش تحمیل کند.

I hope I’m not imposing by staying another night.

من امیدوارم با یک شب دیگر ماندن، سر بار شما نشوم.

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها