برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با determine + تلفظ صوتی
ترجمه و جمله با determine
(فعل) مستقیما کنترل کردن یا تاثیر گذاشتن (تعیین کردن، تصمیم گرفتن، مشخص کردن) - determining factor دلیل یک انتخاب (مثال آخر)
We should be allowed to determine our own future.
این اجازه باید به ما داده شود تا آینده مان را خودمان تعیین کنیم.
Eye color is genetically determined.
رنگ چشم به صورت ژنتیکی مشخص می شود.
The investigation determined that the death was accidental.
تحقیقات مشخص کرد که آن مرگ، تصادفی بود.
Cost was the determining factor in their decision.
هزینه، دلیل تصمیم آن ها بود.
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: