معنی bowl به فارسی | دیکشنری آموزش زبان انگلیسی کوبدار
مجموعه های آموزش زبان انگلیسی کوبدار:
1: آموزش 504 واژه ضروری زبان انگلیسی 2: آموزش لغات پرکاربرد جهت شرکت در آزمون های زبان انگلیسی(اسم) یک ظرف که سر باز بوده و کمی گود است یا غذای داخل آن (مثال اول) – هر چیزی که شکل کاسه است مانند کاسه توالت – یک دره که به شکل کاسه است یا یک تئاتر یا ساختمان یا سازه ای که شکل کاسه است (مثال دوم) – یک مسابقه ای که در پایان هر فصل فوتبال آمریکایی برگزار میشود (مثال سوم) - Super Bowl مسابقه سالانه فوتبال آمریکایی قهرمانی لیگ فوتبال ملی (NFL) – توپ بولینگ – bowls ورزشی شبیه به بولینگ که در چمن برگزار میشود (در آمریکایی lawn bowling)
bowl
فعل
bowls; bowled; bowling
(فعل) توپ را در ورزش هایی مانند بولینگ به سمت چیزی غلت دادن (مثال اول) – بولینگ بازی کردن (مثال اول) – امتیاز گرفتن در بولینگ (مثال سوم)
غلت دادن یک توپ 15 پوندی
We bowled every week.
ما هر هفته بولینگ بازی میکردیم.
He bowled around 130.
او حدود 130 امتیاز کسب کرد.
(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) پرتاب کردن توپ به سمت زننده توپ در کریکت – (کریکت) با زدن توپ به شاخص، زننده توپ را مجبور به حرکت کردن (bowl somebody (out)) - bowl over الف: زدن و انداختن، اصابت کردن و افتادن ب: کسی را غافلگیر کردن یا تحت تاثیر قرار دادن
He was bowled over by her beauty.
زیبایی آن دختر او را تحت تاثیر قرار داد.