معنی advertisement به فارسی | دیکشنری آموزش زبان انگلیسی کوبدار
مجموعه های آموزش زبان انگلیسی کوبدار:
1: آموزش 504 واژه ضروری زبان انگلیسی 2: آموزش لغات پرکاربرد جهت شرکت در آزمون های زبان انگلیسی(اسم) تبلیغ، یک چیز تبلیغاتی (سه مثال اول) – چیزی یا کسی که نشان دهنده چگونگی خوبی یا تاثیر چیزی است (مثال آخر) – عمل تبلیغ کردن، تبلیغات
a television/radio advertisement (ad)
یک تبلیغ تلویزیونی/رادیویی
He recently placed an advertisement in the local paper.
او اخیرا یک تبلیغ در روزنامه محلی قرار داده است.
to put an advertisement in a newspaper
در یک روزنامه تبلیغ کردن
He’s a very good advertisement for the benefits of good diet.
او مثال خیلی خوبی برای نشان دادن منافع رژیم غذایی خوب است.