
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی pinch - دیکشنری مفهومی کوبدار
ترجمه و تحلیل pinch
(فعل) نیشگون گرفتن (فشار دادن پوست بدن با شست و انگشت – مثال اول) – فشار دادن دو چیز با شست و انگشت یا دو چیز دیگر به حالت فشرده (مثال دوم) – چیزی را با شست و انگشت خود برداشتن، کندن چیزی (مثال سوم)
It was all so beautiful I had to pinch myself to be sure I wasn't dreaming.
این خیلی زیبا بود و من مجبور شدم برای اینکه مطمئن شوم خواب نمیبینم خودم را نیشگون بگیرم.
She pinched the top of her nose to stop the bleeding and leaned forward.
او نوک بینی خود را برای نگه داشتن خونریزی فشار داد و به طرف جلو خم شد.
She pinched off/out the top of the shoots.
او قسمت بالای شکوفه ها را کند.
(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) دزدیدن چیزی کوچک یا کم ارزش (مثال اول) – در مورد چیزی تنگ مانند کفش تنگ که ایجاد درد میکند (مثال دوم) – دستگیر کردن کسی
Who's pinched my pen?
چه کسی خودکار مرا دزدید؟
His new shoes were pinching.
کفش های جدید او داشت اذیت میکرد.
pinch
اسم
pinches
(اسم) نیشگون (مثال اول) - pinch of salt/pepper etc مقدار نمک/فلفل و غیره که میتوانید بین انگشت شست و انگشت دیگر همان دست خود نگه دارید (مثال دوم) - in a pinch در آمریکایی یا at a pinch بریتیش: در موقع اورژانسی یا در هنگام ضرورت و نیاز (مثال سوم) - take something with a pinch of salt کمی تردید کردن (مثال چهارم) - feel the pinch دچار رکود در فروش یا کسب درآمد شدن
He gave her a playful pinch.
وی یک نیشگون شوخطبعانه او را گرفت.
Add a pinch of salt to the soup.
کمی نمک به سس اضافه کنید. (به مقداری که در تعریف بالا گفته شد)
The recipe is for beef, but at a pinch you could use chicken.
این دستور پخت برای گوشت است ولی در هنگام ضرورت (وقتی گوشت گاو در دسترس نیست) میتوانید از گوشت مرغ استفاده کنید.
You have to take most things Jim says with a pinch of salt.
تو باید در خصوص بیشتر چیزهایی که جیم میگوید کمی تردید کنی.
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: