معنی comfort به فارسی | دیکشنری آموزش زبان انگلیسی کوبدار
مجموعه های آموزش زبان انگلیسی کوبدار:
1: آموزش 504 واژه ضروری زبان انگلیسی 2: آموزش لغات پرکاربرد جهت شرکت در آزمون های زبان انگلیسی(اسم) دلخوشی، مایه تسلی (دو مثال اول) - too close for comfort یا too near for comfort زیادی نزدیک شدن (مثل یک خودرو) یا زیادی صمیمی شدن
He’s a great comfort to his mother.
او دلخوشی بزرگی برای مادرش است.
His words were of little comfort in the circumstances.
حرف های او کمی مایه تسلی در آن شرایط بود.
comfort
فعل
comforts; comforted; comforting
(فعل) دلداری دادن، تسلی دادن