معنی challenge به فارسی | دیکشنری آموزش زبان انگلیسی کوبدار
مجموعه های آموزش زبان انگلیسی کوبدار:
1: آموزش 504 واژه ضروری زبان انگلیسی 2: آموزش لغات پرکاربرد جهت شرکت در آزمون های زبان انگلیسی(اسم) یک کار بسیار دشوار (چالش) – محل تردید در هدف یا درستی چیزی (مثال دوم) - رقابت
Germany faces broad challenges in the coming years.
آلمان در سال های پیش رو با چالش های وسیعی روبرو می شود.
Because of the way this research was done, its findings are open to challenge.
طوری که این تحقیق پایان یافت، یافته هایش قابل تردید است.
The governor barely survived a challenge from an unknown opponent in the primary.
فرماندار به سختی در رقابتی با یک رقیب ناشناس در انتخابات درون حزبی پیروز شد. (the primary انتخابات درون حزبی)
challenge
فعل
challenges; challenged; challenging
(فعل) به رقابت دعوت کردن – به چالش کشیدن چیزی
The other candidates challenged the president to take part in a debate.
کاندیداهای دیگر، رئیس جمهور را به شرکت یک مناظره دعوت کردند.
This discovery challenges traditional beliefs.
این یافته باورهای سنتی را به چالش می کشد.