
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی idle - دیکشنری مفهومی کوبدار
ترجمه و تحلیل idle
معنی idle
(صفت) بیکار، بلا استفاده (سه مثال اول) – بی ارزش، بیخود و غیر جدی، سست، بدون قصد یا هدف مهم یا خاصی (مثال چهارم و پنجم) – تنبل (lazy – مثال آخر)
idle workers
کارگران بیکار
بلا استفاده ماندن
It's crazy to have $8,000 sitting idle in the bank.
کار دیوانهواری است که 8 هزار دلار بلا استفاده در بانک داشته باشی.
It was just an idle threat.
این فقط یک تهدید بیخود بود.
idle rumors/gossip
شایعات بی ارزش
She's a very able student, she's just bone idle.
او دانش آموز توانمندی است، فقط خیلی تنبل است. (bone idle یعنی خیلی تنبل)
idle
فعل
idles; idled; idling
ترجمه idle - حالت فعل
(فعل) خلاص کار کردن موتور (مثال اول) – وقت گذراندن (معمولا با away - مثال دوم) – بلا استفاده کردن، بیکار کردن (مثال سوم)
He left the engine idling for a few seconds before he turned it off.
او موتور را قبل از اینکه خاموش کند، چند دقیقه در حالت خلاص گذاشت.
We idled away the hours drinking and playing cards.
ما آن ساعت ها را به نوشیدن و کارت بازی کردن گذراندیم.
The strikes have idled nearly 5000 workers.
آن اعتصابات حدود 5000 کارگر را بیکار کرده است.
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: