برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با dish + تلفظ صوتی
ترجمه و جمله با dish
(اسم) دیس غذا، بشقاب – کلیه ظروف شامل بشقاب، دیس، لیوان و غیره که در یک وعده غذایی استفاده می شود – هر چیز بشقاب مانند دیش ماهواره - غذا
dish
فعل
dishes; dished; dishing
(فعل) خبرچینی کردن (gossip) - dish out الف: پذیرایی کردن، سرو کردن غذا ب: دادن چیزی به صورت رایگان یا به مقدار زیاد (مثال اول) - dish it out به بقیه انتقاد کردن - to dish (the) dirt شایعه یا اطلاعات بدی را پخش کردن - dish up غذا را درون دیس ریختن و خوردن یا به کسی دادن
We made copies of our performance and dished them out to our friends.
ما از اجرای خود کپی گرفتیم و آن را به دوستان خود دادیم.
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: