koobdar.ir

وبسایت آموزشی کوبدار

صفحه اصلی زبان انگلیسی دیکشنری کوبدار کامپیوتر و برنامه نویسی برق و الکترونیک
ورود/ثبت نام تماس با ما جستجو در سایت
معنی کوبدار چیست؟
ورود به حساب کاربری ارتباط با ما

مجله آموزشی کوبدار برگ درخت کوبدار

koobdar.ir

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با core

core

اسم

US /ˈkoɚ/

cores

(اسم) هسته میوه – مرکز یا قسمت مهم هر چیزی - to the core احساسی که تمام کسی یا چیزی را در بر گرفته است (مثال سوم)

Don't throw your apple core on the floor!

هسته سیبت را روی زمین پرت نکن!

Concern for the environment is at the core of our policies.

نگرانی درباره محیط زیست هسته اصلی سیاست های ما است.

She was shaken to the core by the news.

تمام وجودش با آن خبر به لرزه در آمد.

core

صفت

(صفت) مرکزی، اصلی

The notion of love is one of the core values of our civilization.

مفهوم عاشقی یکی از ارزش های اصلی در تمدن ماست.

core

فعل

cores; cored; coring

(فعل) هسته یک میوه را کندن

core an apple

هسته سیب را درآوردن

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها