koobdar.ir

وبسایت آموزشی کوبدار

صفحه اصلی زبان انگلیسی دیکشنری کوبدار کامپیوتر و برنامه نویسی برق و الکترونیک
ورود/ثبت نام تماس با ما جستجو در سایت
معنی کوبدار چیست؟
ورود به حساب کاربری ارتباط با ما

مجله آموزشی کوبدار برگ درخت کوبدار

koobdar.ir

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با monitor

monitor

اسم

US /ˈmɑːnətɚ/

monitors

(اسم) مانیتور – دستگاه کنترل – مبصر کلاس - ناظر

a computer monitor

مانیتور کامپیوتر

a heart monitor

دستگاه کنترل قلب

He was chosen to be a monitor.

او انتخاب شده است تا مبصر کلاس باشد.

Iran is sending peace monitors to the area.

این ناظران صلح را به این منطقه می فرستد.

monitor

فعل

monitors; monitored; monitoring

(فعل) مراقبت کردن، تحت نظر داشتن

The patient is carefully monitored.

بیمار به دقت تحت نظر است.

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها