برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی و مثال با index - دیکشنری مفهومی کوبدار
ترجمه و تحلیل index
(اسم) فهرست مطالب، فهرستی بر اساس حروف الفبا (دو مثال اول) - سیستمی از اعداد که برای مقایسه ارزش چیزهایی که نسبت به هم تغییر می کنند استفاده می شود، شاخص (مثال سوم و چهارم) - نشانه یا شاخصی که یک چیز دیگر را می توان با آن قضاوت کرد، شاخص (مثال پنجم) - (در ریاضیات) عدد کوچکی که روی یک عدد بزرگتر نوشته می شود تا نشان دهد که آن عدد بزرگتر چند برابر در خود ضرب شده است، توان (مثال آخر) - index finger انگشت اشاره
Look it up in the index.
آن را در فهرست جستجو کنید.
The index is divided into two sections.
این فهرست به دو بخش تقسیم می شود.
The Dow Jones Index
شاخص داو جونز
The FTSE 100 Index (FTSE = the Financial Times Stock Exchange)
شاخص سهام FTSE 100
Consumer spending is often a good index of public confidence in the economy.
هزینه های مصرف کننده معمولاً شاخص خوبی از اعتماد عمومی در بحث اقتصاد است.
In the equation 42=16, the number 2 is an index.
در تساوی 4 به توان 2 مساوی است با 16، 2 توان است.
index
فعل
indexes; indexed; indexing
(فعل) فهرست کردن
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:



ورود به حساب کاربری/ثبت نام


