معنی connect به فارسی | دیکشنری آموزش زبان انگلیسی کوبدار
مجموعه های آموزش زبان انگلیسی کوبدار:
1: آموزش 504 واژه ضروری زبان انگلیسی 2: آموزش لغات پرکاربرد جهت شرکت در آزمون های زبان انگلیسی(فعل) متصل کردن یا ارتباط دادن یا ارتباط داشتن – متصل بودن زمان حرکت اتوبوس یا قطار یا هواپیما به این صورت که مسافران از یک وسیله خارج می شوند و سوار وسیله دیگر می شوند و به مسیر ادامه می دهند (مثال سوم) - connect up وصل کردن چیزی به یک منبع مانند منبع برق یا آب و غیره (مثال آخر)
The printer connects to the computer.
این چاپگر به کامپیوتر متصل می شود.
He’s always found a way to connect with his audience.
او همیشه راهی برای برقراری ارتباط با مخاطبانش پیدا می کند.
The flight to Chicago connects with a flight to New York.
پرواز شیکاگو با پرواز نیویورک متصل هستند.
Is the washing machine connected up yet?
آیا ماشین لباسشویی به برق وصل شده است؟