معنی apparent به فارسی | دیکشنری آموزش زبان انگلیسی کوبدار
مجموعه های آموزش زبان انگلیسی کوبدار:
1: آموزش 504 واژه ضروری زبان انگلیسی 2: آموزش لغات پرکاربرد جهت شرکت در آزمون های زبان انگلیسی(صفت) واضح، آشکار (دو مثال اول) - به نظر موجود یا به نظر درست، صوری (دو مثال آخر)
Her unhappiness was apparent to everyone.
ناخوشنودی او برای همه آشکار بود.
Then, for no apparent reason, the train suddenly stopped.
سپس، بدون دلیل آشکاری، قطار ناگهان متوقف شد.
She has this apparent innocence which, I suspect, she uses to her advantage.
او این معصومیت صوری را دارد که به گمان من به نفع خودش از آن استفاده می کند.
Their affluence is more apparent than real.
ثروت آن ها بیشتر صوری است تا واقعی.