معنی administration به فارسی | دیکشنری آموزش زبان انگلیسی کوبدار
مجموعه های آموزش زبان انگلیسی کوبدار:
1: آموزش 504 واژه ضروری زبان انگلیسی 2: آموزش لغات پرکاربرد جهت شرکت در آزمون های زبان انگلیسی(اسم) مدیریت (مجموعه فعالیت هایی که مربوط به اداره جایی یا سر و سامان دادن به کاری است - دو مثال اول) – افراد یا فردی که جایی یا کاری را مدیریت می کند (مثال سوم) – دولت، هیئت دولت، کابینه (مثال آخر)
He has a degree in business administration.
او مدرک تحصیل در مدیریت مالی را دارد.
We’re looking for someone with experience in administration.
ما به دنبال کسی با تجربه مدیریت می گردیم.
The decision to cancel the project was made by the administration.
تصمیم لغو کردن پروژه توسط مدیریت گرفته شد.
the Obama administration
دولت اوباما
(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) وزارت خانه (در آمریکایی) – فراهم کردن یا تامین کردن یا تهیه کردن چیزی برای کسی (مثال آخر)
the U.S. Food and Drug Administration
وزارت غذا و داروی آمریکا
the administration of antibiotics
تامین کردن آنتی بیوتیک